در صدر اسلام، مسلمانان هنگام خدا حافظى و جدا شدن از يكديگر اين سوره را تلاوت مىكردند.<1024>
خداوند در قرآن، به همه مقاطع زمانى سوگند ياد كرده است. فجر: <<والفجر>><1025>، صبح: <<و الصبح>><1026>، روز: <<و النهار>><1027>، شب: <<و الليل>><1028>، چاشت: <<و الضُحى>><1029>، سحر: <<والليل اذ ادبر>><1030> عصر: <<و العصر >>گر چه به سحر چ
بار سوگند ياد كرده است.
در حديثى از امام صادقعليه السلام نقل شده است كه منظور، عصر خروج حضرت مهدىعليه السلام است.<1031>
بعضى مراد از عصر را عصر ظهور اسلام گرفتهاند. بعضى عصر را به معناى لغوى آن يعنى فشار گرفتهاند، زيرا كه فشارها سبب غفلت زدائى و تلاش و ابتكار انسانهاست. بعضى مراد از عصر را عصاره هستى يعنى انسان كامل گرفتهاند و بعضى آن را هنگام نماز عصر دانستهاند.
1032>
خسارت در مال قابل جبران است، امّا خسارت در انسانيّت، بالاترين خسارتهاست. <<ان الخاسرين الّذين خسروا انفسهم>><1033>
سفارش ديگران به حق، ممكن است عوارض تلخى داشته باشد كه بايد با صبر و استقامت به استقبال آن رفت. <<تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر>>
فخر رازى مىگويد: انسان در دنيا مانند يخ فروشى است كه هر لحظه سرمايهاش آب مىشود و بايد هرچه زودتر آن را بفروشد و گرنه خسارت كرده است.<1034>
با اينكه سفارش به حق و صبر جزء اعمال صالح است ولى به خاطر اهميّت جداگانه بيان شدهاند. همانگونه كه صبر و استقامت نيز حق است و <<تواصوا بالحقّ>> شامل آن مىشود ولى به خاطر اهميّت صبر جداگانه آمده است. <<تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر>>
قرآن در آيهاى ديگر فضل و رحمت الهى را عامل دورى از خسارت شمرده و مىفرمايد: <<فلو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخاسرين>><1035> بنابراين ايمان و عمل صالح و تواصى به حق، در سايه فضل و رحمت الهى حاصل مىشود و انسان بدون لطف خداوند، نه هدايت م
شود كه به ايمان برسد و نه اهل عمل صالح مىگردد.
بازار دنيا
نگاه اجمالى به آيات قرآن ما را به اين نكته اساسى مىرساند كه دنيا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مىكنند و فروش جنس در اين بازار اجبارى است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «نفس المرء خطاه الى اجله»<1036> يعنى نفس ك
دن انسان گامى به سوى مرگ است. پس انسان الزاماً سرمايه عمر را هر لحظه از دست مىدهد و ما نمىتوانيم از رفتن عمر و توان خود جلوگيرى كنيم. بخواهيم يا نخواهيم توان و زمان ما از دست ما مىرود. لذا در اين بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا
له مىكنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مىدارند اين افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنيا را با بهشت و رضوان الهى معامله مىكنند. اين دسته برندگان واقعى هستند، زيرا اولاً خريدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از ا
ثانياً اجناس ناچيز را هم مىخرد. <<فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره>><1037>
ثالثاً گران مىخرد و بهاى او بهشت ابدى است. <<خالدين فيها>><1038>
رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبديم امّا موفق به عمل نشديم باز هم پاداش مىدهد. <<ليس للانسان الا ما سعى>><1039> يعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامياب مىشود.
خامساً پاداش را چند برابر مىدهد. <<اضعافاً مضاعفة>><1040> به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مىدهد و پاداش انفاقهاى نيك مثل دانهاى است كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد.
اما كسانى كه در اين بازار، عمر خود را به هوسهاى خود يا ديگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگين كردهاند كه قرآن چنين تعبيراتى در مورد آنها دارد:
تجارت بد انجام دادهاند. <<بئسما اشتروا به انفسهم>><1041>
تجارتشان سود ندارد. <<فما ربحت تجارتهم>><1042>
زيان كردند. <<خسروا انفسهم>><1043>
زيان آشكار كردند. <<خسراناً مبيناً>><1044>
در زيان غرق شدند. <<لفى خسر>><1045>
در ديد اين گروه، زرنگ و زيرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شيوهاى، خواه حق و خواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبيّتى يا مقام و مدالى كسب كند و در غير اين صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مىدهند.
امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوى و قناعت و عدالت برود.
امام هادىعليه السلام فرمودند: «الدّنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنيا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زيانكار شدند.<1046>
1- دوران تاريخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند ياد كرده است. پس از عبرتهاى آن پند بگيريم. <<والعصر>>
2- انسان از هر سو در خسارت است. <<لفى خسر>>
3- انسانِ مطلق كه در مدار تربيت انبيا نباشد، در حال خسارت است. <<ان الانسان لفى خسر>>
4- تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است. <<امنوا و عملوا الصالحات>>
5 - به فكر خود بودن كافى نيست. مؤمن در فكر رشد و تعالى ديگران است. <<تواصوا بالحقّ>>
6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. <<بالحقّ - بالصبر>>
7- ايمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است. <<آمنوا و عملوا... و تواصوا>>
8 - بدون ايمان و عمل و سفارش ديگران به حق و صبر، خسارت انسان بسيار بزرگ است. <<لفى خسر>> (نكره بودن «خُسر» و تنوين آن نشانه عظمت خسارت است.)
9- اقامهى حق به استقامت نياز دارد. <<تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر>>
10- جامعه زمانى اصلاح مىشود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذيرند. <<تواصوا بالحقّ >>(كلمه «تواصوا» براى كار طرفينى است)
11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نيك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. <<عملوا الصالحات>> (كلمه «الصالحات» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است)
12- ايمان بايد جامع باشد نه جزئى. ايمان به همه اجزا دين، نه فقط برخى از آن. <<الاّ الّذين آمنوا>> (ايمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.)
«والحمدللّه ربّ العالمين»
نظرات شما عزیزان: